داستان کوتاه مجردم ، گناهه

  • ۰۱:۲۷

- رفتم واسه استخدامی یه شرکت گفتن چون مجردی بهت کار نمی‌‌دیم. جالبه‌ها میری زن بگیری چون بیکاری زن نمی‌دن. می‌‌ری کار بگیری چون زن نداری کار نمی‌دن! خب الان گناه ما مجردها چیه؟ خوبه بریم معتاد بشیم؟!


- کور خوندی! اگه فکر کردی با این قصه‌ها من گول می‌خورم و میرم زن بگیرم برات، کور خوندی شاهرخ! برو کار می‌کن، نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود!

یعنی این ضرب‌المثل‌های بابام تو حلقم! یه جوری با اعتماد به نفس می‌گه که هر کی ندونه فکر می‌‌کنه عضو فرهنگستان و این قصه‌هاست!! خدا به سر شاهده من اصلا منظورم این نبود که برام زن بگیره، ولی بابا هر چی من بگم ربطش می‌‌ده به زن گرفتن! آخه گفتم حالا که لیسانس گرفتم و خدمت هم رفتم برم دنبال یه کار اداری. رفتم تو یه شرکت اینطور جوابم دادن. خب مخم سوت کشید! گفتم مگه می‌خوام راننده آژانس بشم که بگید قانون آژانس ما اینه که حتما باید متاهل باشید؟ حالا اینا به کنار، بابام! اون روز پرسپولیس باخت به سپاهان اون هم دقیقه 90 من یه دفعه گفتم اعصاب نذاشته واسه ما این پرسپولیس! بابا از اونور اتاق خواب گفت:

- کور خوندی! یعنی می‌خوای بگی اگه زن بگیری دیگه اعصاب دار می‌شی؟! کورخوندی! من برات زن بگیر نیستم!

اصلا جوری شده که من این روزا ترجیح می‌‌دم، یه دُم داشته باشم که وقتی راه می‌‌رم تو خیابون عین جارو آشغالای کف خیابون رو جمع کنه ولی مجرد نباشم! ترم پیش واسه وام دانشجویی رفتم بخش رفاه دانشجویان. به مسئولش گفتم وام‌تون چقدره؟

گفت: واسه مجردا 400 تومنی می‌‌شه.

گفتم: از کجا می‌دونین من مجردم؟ خو شاید متاهل باشم.

گفت: از سر و وضعت معلومه کسی بهت زن نمی‌ده!

یعنی عین بلدوزر از روم رد شد بعد دنده عقب گرفت که با سرامیک کف اتاقش یکی بشم! خب چیکار کنم؟ برم معتاد بشم؟ مجردم که مجردم! گناه که نکردم! زندگی این روزا اینطوریه. قصه و داستان نیست که! توقع مردم رفته بالا! فکر می‌کنم زیاد داستان می‌خونن! آخه تو این رُمانا همیشه یه شخص پولداره بی‌‌اعصاب مجرد وجود داره که خونش سوبلکسه و ده تا ماشین تو پارکینگه خونش داره که دم دستیش BMW6 و یه شکست عشقی اساسی هم خورده و از همه جنس مخالفاش متنفره، بعد یهویی عاشق دختر بی‌‌پول و بدبخت بیچاره داستان می‌‌شه؟! بابا اینا قصه است! رُمانه. واسه چی باورتون شده؟!

بابا هم چپ و راست می‌‌ره هی یادم میاره مجردم! می‌‌گه پسر باید شغل عالی داشته باشه، خونه از خودش، ماشین خوب، پس انداز درست درمون. بعد بره خواستگاری! می‌‌گم بابا تو معلومه با ما چند چندی؟! والا اینطور که شما به ما گل می‌زنی استاد اسدی به عابدزاده نمی‌زد! مثل این‌که من پسرتم! خیلی خونسرد می‌‌گه:

- اون قدیما مردای مجرد می‌گفتن:کسی به ما زن نمی‌‌ده بعد الان می‌‌گن هیشکی زن ما نمی‌‌شه... تفاوت تا کجا؟ گهی زین برپشت و توانا بود هر که دانا بود!!

کلا اوضاع من اینطوریه:

تو جمع فامیل: خوب ان‌شاءا... امسال شام عروسی شاهرخ رو می‌‌خوریم دیگه...

(من در حالی که مثلا 67 تا رنگ عوض می‌‌کنم... با زبون خیلی نامفهوم می‌‌گم مرسییییییی)

در جمع دوستان: شاهرخ کی اون شیرنی کوفتی عروسیتو به ما می‌‌دی؟؟ یه شام مفت بخوریم... (من در حالی که حق به جانب گرفتم می‌‌گم، آخه منو زن گرفتن؟ مگه دیوونه‌ام زن بگیرم؟ زن بگیرم شما رو دعوت کنم که چی؟ کوفت بخورین! مجردی رو عشقه)

من در تنهایی: خوب دیگه امسال حتما زن می‌‌گیرم!

من در تنهایی سال بعد: خوب دیگه امسال حتما زن می‌‌گیرم!

من در تنهایی دو سال بعد: خوب دیگه امسال حتما زن می‌‌گیرم!

من در تنهایی 57 سال بعد: خوب دیگه برم سنگ قبرمو بخرم بمیرم راحت شم...اه!

الان البته هنوز 28 سالمه! ولی جدی جدی دارم نگران می‌‌شم. اما خوب مجردی هم یه خوبیایی داره‌ها! زندگی مجردی یعنی با مایع ظرفشویی هم دس و صورتت رو بشوری. هم لباستو گاهی هم ظرفارو! دندونامو هنوز امتحان نکردم !خب کجا این همه آزادی داشته باشم؟ دایی‌ام تو دوران مجردیش می‌‌خواست دنیا رو عوض کنه، پارسال زن گرفت، هفته پیش رفته بودم خونه‌شون دیدم نمی‌‌تونه کانال تلویزیونم عوض کنه!

خب شاید بگید برو با مادرت صحبت کن. بالاخره مادرا احساساتی ترن، کنار میان با پسرا و آروم‌تر از پدرا هستن. چند روز پیش به مامانم گفتم:

- مامان اگه یه روز که داری از بیرون میای خونه، جلوی در، یه خانومه رو ببینی که داره زنگ خونمون رو می‌‌زنه ،بعد ازش بپرسی چه کارداری؟ برگرده بگه من آیشواریام، بازیگر سینما هستم و از هند اومدم زن پسر شما بشم ... تو چه کار می‌‌کنی؟

مامانم می‌‌گه:

- موهاش رو می‌پیچونم دور دستام، سرشو میکوبونم تو دیوار...

بله! واقعا خسته نباشی مامان... یه موقع زحمتت نشه. دستات آسیب نبینه... حس انسان دوستی و مهمون نوازیت کجا رفته؟ همین کارارو کردی موندم رو دستت... هنوز مجردم! چی بگم! قانع شدید یا باز از اوضاع بگم براتون؟ این روزا همه اش فانتزی دارم! حالا شما که غریبه نیستید ولی فانتزی من اینه که تو یه جایی با یه آدم پولدار آشنا بشم بعد اون از من خوشش بیاد و بگه تو با همه فرق داری و همون دامادی هستی که دنبالش می‌گشتم و دخترم رو جز تو به هیش کی نمی‌دم! یعنی می‌‌شه؟!

این روزا همه‌اش دارم می‌‌گم: خدایا... یه سوال ازت دارم. جون من، این تن بمیره... بگو نیمه گمشده من، اون همسر آینده من رو کجا قایمش کردی ؟ فک کنم دیگه وقتشه‌هااااا...


یــ🦋گـ🌈 ـانـ🌞ـه
خخخخخخخخخخخخخخخخخ خیلی خوب بود بازم از این داستان های طنز بزارید
Parad ox
:))
بسیار عالی و جذاب
ممنون
**روشنا **
واقعا طفلی این مجردا... چقدر گناه دارن
)): 
خیلی عالی بود..موفق باشین
سعید بیگی
سلام
دلُم سیت کباب وابید! سپاس!:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan