داستان میراث کهنه

  • ۱۴:۰۹

ما که خبر نداریم، اما بزرگ‌ترها می‌گفتند ریشه این کینه، بر می‌گردد به حدود صد سال قبل. یعنی به دوران نوجوانی پدربزرگ‌های‌مان.

این طور که پدر می‌گفت، در آن ایام، پدربزرگ ما با برادرش بر سر قطعه‌ای زمین درگیر می‌شوند. یک درگیری خیلی کوچک که شاید پادرمیانی بزرگ‌ترها می‌توانست آن را در نطفه خفه کند و دو برادر از هم دلخوری نداشته باشند و زندگی خوش و راحتی را در کنار همدیگر بگذرانند و باعث تداوم این کینه در نسل‌های بعدی هم نشوند. اما این طور نشد.


حال یا بزرگ‌ترها کوتاهی کردند و یا این‌که پدربزرگ و برادرش تن به این آشتی ندادند، هر چه بود، این کینه و لج و لجبازی نسل به نسل ادامه پیداکرد. از پدربزرگ‌ها به پدران ما، و از پدران به ما. و این آشوب همچنان ادامه داشت تا این‌که... بالاخره شجاع‌ترین‌ها از راه رسیدند!

Designed By Erfan Powered by Bayan