داستان کوتاه عشق سرعت

  • ۱۴:۴۵

همیشه عشق سرعت داشتم. حتی برای انجام بازی‌های رایانه‌ای، بیشتر سی‌دی‌های مسابقات رالی رو انتخاب می‌‌کردم. چون دلم می‌خواست با بیشترین سرعت، از همه ماشینا جلو بزنم و رکورددار بشم. این بازی‌ها برام هیجان خاصی داشت. تا چند سال پیش آتاری بازی می‌کردم و همیشه برنده بودم ولی با اومدن بازی‌های رایانه‌ای اوقات فراغتم، بیشتر با این بازی‌ها پر شد. اما یکسال پیش برام اتفاقی افتاد که تصورش هم آزارم میده.

همیشه دوستانم تشویقم می‌‌کردن و می‌گفتن، تونه تنها در بازی‌های رایانه‌ای، بلکه در رانندگی هم اگر مسابقه بدی برنده می‌شی. من هم فکر می‌کردم که حتما همین طور هست. اما از اونجایی که خانوادم به این موضوع حساسیت خاصی داشتن، هر وقت صحبت از رانندگی می‌شد، پدرم می‌گفت: پسر، حرف گوش کن. تو باید تا هجده سالگی صبر کنی. رانندگی بچه بازی نیست. بعد از گرفتن گواهینامه، می‌تونی پشت ماشین بشینی. البته با احتیاط زیاد. اما من اون موقع، فکر می‌کردم

Designed By Erfan Powered by Bayan