داستان صدایی از داخل قبر

  • ۰۸:۴۰

بیست ساله بودم که پس از اتمام سربازی در دانشگاه قبول شدم، اما نه در شهر خودم تهران که در یکی از شهرهای جنوبی کشور، آن هم در رشته مهندسی کشاورزی.از همان دوران نوجوانی چندان پسر درس خوانی نبودم. نه این‌که تنبل باشم، اما هیچ وقت هم به یاد ندارم که شاگرد اول بوده باشم و برای همین پس از دوبار کنکور دادن و قبول نشدن راهی سربازی شدم و بعد هم در سربازی با اندکی درس خواندن به سرجلسه کنکور رفتم و امتحان دادم.



خودم هم فکر نمی‌کردم که در دانشگاه قبول بشوم و برای همین حتی نتیجه و جواب کنکور را پیگیری نکردم و از طریق دوستانم متوجه شدم که در دانشگاه قبول شده‌ام.

- تبریک می‌گم شایان‌جان، بالاخره شاخ کنکور رو شکوندی‌ها!!

- شاخ کنکور؟ کدوم کنکور؟!

- گرفتی مارو؟ الان خودم اسمت رو توی لیست قبول شده‌ها دیدم.

- شوخی می‌کنی؟ حتما اشتباهی شده!

Designed By Erfan Powered by Bayan