- پنجشنبه ۲۵ مرداد ۹۷
- ۰۰:۳۹
لیلا خسته بود. تمام این چند روز سر پا بود. خودش میگفت: خونه رو خودم باید بچینم. دکورش با من.
- آخه عروس خانم نباید دست به سیاه سفید بزنه! ما رسم نداریم حتی اگه خود عروس دکوراتور باشه!
آشنایی من و لیلا توی شرکت اون بود. من دنبال این بودم که برای رئیسمون توی شرکت، یک اتاق کار درست درمون طراحی کنیم. چرا که مدام مهمان خارجی داشتیم و نمیشد توی یک اتاق معمولی جلسه گذاشت.
رئیس میگفت: ما توی یک اتاق دو میلیونی که نمیتونیم قرارداد دو میلیون دلاری ببندیم! ایرانی و خارجی نداره، مردم تو همه جای دنیا عقلشون توی چشمشونه. باید یه اتاق خوب طراحی کنید. حداقل برای وقتی که مهمان خارجی داریم.
من که مدیر پشتیبانی بودم خودم راه افتادم توی شهر و بالاخره شرکت لیلا اینا رو پیدا کردم و قرارداد بستیم. توی دو هفته یه اتاقی طراحی کردند و دکور زدند که باورکردنی نبود.
- داستان کوتاه
- ۱۴۸۹۴
سلام داستانک جالبی بود! ازتون دعوت می کنم آثار خودتون رو در ...