داستان کوتاه رسم قدیمی

  • ۰۱:۵۰

قطعا شما هم بارها با جمله تقابل سنت و مدرنیته برخورد کرده‌اید و حتما هر یک از شما هم نظر خاصی دارید. بعضی‌ها طرفدار سنت و عده‌ای دیگر موافق تفکرات جدید و تازه و در این میان افرادی هم وجود دارند که معتقدند «سنت و مدرنیته» باید در هم ادغام شوند و از هر دو استفاده شود.

این مقدمه را عرض کردم تا بگویم من در خانواده‌ای بزرگ شدم که پایبندی به رسوم یکی از اجزای مهم آن به شمار می‌رفت و پدرم معتقد بود که طبق هر شرایطی باید سنت گذشتگان را رعایت کرد و به آنها احترام گذاشت. یکی از این رسوم که در فامیل ما وجود داشت ازدواج دختر عمو و پسرعمو بود که از چند نسل قبل‌تر انجام می‌شد و همچنان نیز پا برجا بود. همان طور که پدربزرگ و مادربزرگ من دخترعمو و پسرعمو بودند و پدر و مادر من هم چنین نسبتی داشتند... سه سال قبل خواهرم با پسرعمویش ازدواج کرد و حالا کم‌کم نوبت من فرا می‌رسید.


از وقتی چشم باز کردم متوجه شدم لیلا دخترعمویم را برایم در نظر گرفته‌اند و طبق یک قانون نانوشته قرار شد من و لیلا با یکدیگر ازدواج کنیم... اما مشکل از روزی آغاز شد که من وارد دانشگاه شدم و در آنجا میترا را دیدم.

Designed By Erfan Powered by Bayan