داستا کوتاه عروس بدلی

  • ۱۲:۲۶

سارا در دانشگاه با پسری که از اهالی یکی از شهرهای غربی کشور بود دوست شد و حدود یک سالی است که با هم ارتباط دارند و چند روز پیش هم با هم قرار گذاشتند تا به جزیره کیش بروند، اما به من گفته بود...

امیر در حالی که با پشت دست‌هایش اشک‌های صورتش را پاک می‌کرد و توی محوطه کلانتری راه می‌رفت و با خودش حرف می‌‌زد در گوشه‌ای نشست و با بغضی که در سینه داشت داستان آشنایی خودش با سارا را این چنین تعریف کرد:

اولین بار که سارا را دیدم توی عروسی داداش رضا بود. دختری با موهای طلایی و مانتوی سفید رنگ که با دختر خاله نگار در حال بگو بخند بود. اولین بار بود که می‌‌دیدمش، فکر کردم از فامیل‌های دور خودمونه که تا حالا ندیدم. از نگاه‌های من متوجه شد که دارم بهش نگاه می‌کنم، ضمن این‌که زیر چشمی به من نگاه می‌کرد، در گوشی با نگار در حال صحبت کردن بود. خلاصه پیامک به دختر خاله نگار دادم، اونی که همراهت هست کیه؟

دانلود کتاب بسیار زیبای عروس فریبکار

  • ۲۳:۵۸



زینیا زنیست بسیار جذاب و باهوش , زنی که وارد زندگی زوج های دیگر می شود مردها را جذب خود می کند زندگی زنها را از هم می پاشد و بعد مردها را مثل یک تفاله دور می اندازد . زینیا فقط دروغ می گوید کسی درباره اصلیت او چیزی نمی داند . کتاب در هیچ فصلی اشاره مستقیمی به خود زینیا ندارد بلکه با بررسی زندگی قربانیان او و اینکه چه چیزی باعث می شد شوهرانشان انها را ترک کنند و به سوی زن دیگری بروند ما را با زینیا اشنا می کند .


Designed By Erfan Powered by Bayan